آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان بارها روی تو را دیدم ولی نشناختم
راستش را بخواهید به یاد دوره دانشجویی خودمان و ژانگولر بازی های اردو رفتن هایمان افتادم و البته از این مدیریت بحرانشان هم خیلی خوشم آمد، هرچه باشد امیرکبیری هستند و یک دنیا ادعا یدک می کشند!!! بعد از آن شام کذایی مسئول هماهنگی برنامه ها "حامد اکبری" نزدیک آمد و پس از هماهنگی های جزئی برنامه فردا، کلی در باره پدیده جهانی سازی و جهانی شدن بحث کردیم که البته دانشجویان دیگر هم جمع شدند ، جداً دانشجوی باسوادی بود و یک مقاله هم در باره موضوع مورد بحث نوشته بود که بعدا در تهران خواندم. اما آنچه او را متمایز می ساخت دغده زیادش در باره اسلام و صفای باطنی عجیب و معصومیتیش بود... بقیه در ادامه مطلب نظرات شما عزیزان: سه شنبه 8 شهريور 1390برچسب:, :: 6:39 :: نويسنده : محمد
![]() ![]() |